کد مطلب: ۶۷۳۹
تعداد بازدید: ۴۴۱
تاریخ انتشار : ۱۴ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۳:۴۶
عدالت در اسلام | ۱۵
اگر حضرت برای خود امتیازی قائل شده بود بی‏عدالتی و ستمی نبود، ولی سیره و مکتب آنان می‏آموزاند که این پنج معیار دنیوی، سبب بالا و یا پایین‌بودن مردم نمی‏شود و اگر هم کسی مقرب عندالله یا روسیاه است، به اعمال افراد مربوط است، نه به امتیازهای دنیوی. به‏علاوه اگر کسی در وادی معنویت قدمی برداشته مثلاً جبهه رفته یا عالم دینی شده باید مزدش را از خدا بخواهد، نه این‏که از مردم توقع احترام داشته باشد.

فصل چهارم: برتر از عدالت یا عدالت برتر | ۱

عدالت درباره دشمن


آموزه‌های اسلامی، نه تنها به رعایت عدل و قسط که به مرتبه‌‏ای برتر از عدالت نیز توصیه دارد.
عدل و انصاف، در برخی از نصوص دینی مترادف شمرده شده است؛ مثلاً در نهج‌‏البلاغه در شرح آیه شریفه «إِنَّ اللهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ»[1] آمده است: «عدل، همان انصاف است و احسان، بخشیدن».[2] نیز می‏فرماید: «همانا یک نمونه از عدالت، انصاف به خرج دادن در داوری و قضاوت و اجتناب از ظلم است».[3]
ولی در نصوص دیگری انصاف که بسیار بر آن تأکید شده، برتر از عدل و دست کم، برتر از عدل فقهی، شمرده شده است و نوعی عدل اخلاقی متعالی است. بنابراین، نمی‏توان گفت شخص عادل ضرورتاً منصف هم هست.
انصاف یعنی خود را به جای رقیب نهادن و وضعیت او را درک و احساس‏ کردن؛ همان که در کلمات معصومان(ع) به این مضمون فراوان آمده که «آنچه بر خود نمی‏پسندی برای دیگری نیز نپسند و آنچه برای خود می‏پسندی برای دیگری هم بپسند».[4]
عدالت، مفهومی عام و کلی و خشک دارد و مبنای قوانین موضوعه قرار می‏گیرد که اغلب همراه با ضوابطی معین و غیرقابل‏ انعطاف است، اما انصاف همراه با نحوه‌‏ای نوع‏دوستی از خود گذشتگی چهره‌‏ای لطیف‏تر از عدالت دارد؛ مثلاً وقتی شخص بدهکار واقعاً قادر به پرداخت دین و بدهی خود نیست، طلبکار می‏تواند بر اساس قوانین با به‌اجراگذاردن سفته، یا چک مدیون و... حق خود را استیفا کند که این کارش عین عدالت است، زیرا بدهکار تعهد کرده که در موعد مقرر، وامش را بپردازد. اما انصاف، در این‏جا، آن است که طلبکار فرصت بیش‏تری به او بدهد، این مهلت‌دادن، همان وجه احساسی و اخلاقی انصاف است. قرآن کریم افراد را به چنین عدالت برتری دعوت می‏نماید و می‏فرماید: «... و اگر وامدار و بدهکار تنگدست بود مهلتی باید، تا گشایشی یابد و بخشیدن آن برایتان بهتر است اگر بدانید».[5]
مهلت‌دادن به مقروض، همان عدالت برتر و اخلاقی؛ یعنی انصاف است.
یعنی چنان‏که طلبکار خود را به جای بدهکار قرار دهد، خود را نیز خواهان مهلت می‏یابد. البته این آیه علاوه بر «انصاف» به بخشیدن و صدقه‏دادن نیز توصیه فرموده است که مرحله‏ای بالاتر از انصاف است.
این‏ها همه تعالیم اخلاقی است که می‏تواند با ایجاد انعطاف و گذشت، ارتباطات افراد جامعه را تسهیل نموده و کارها را بی‏دادگاه و جبر به نحوی دوستانه حل و فصل کند؛ گرچه آیه اجبار نکرده که با جود و کرم، وام شخص مقروض را ببخشید و جود و کرم نمی‏تواند قاعده پایدار و فراگیر در روابط اجتماعی تلقی شود که اگر چنین شود دراین‏صورت، افراد رند و سودجو، همه کارهای اقتصادی‏شان را تعطیل می‏کنند به جز قرض‏گرفتن، خوردن و اظهار اعسار!
حضرت علی(ع) می‏فرماید: «نسبت به خودت انصاف داشته باش (داد دیگران را از خودت بگیر) و نزدیکانت و کسانی که به آنان علاقه و گرایش داری و با دوست و دشمن عادلانه رفتار کن».[6]
یکی از اهالی بلخ می‏گوید: با حضرت رضا در هنگامی که از مدینه به سوی خراسان در حرکت بودند، همسفر بودم، روزی سفره انداختند، وقتی سفره پهن شد هر چه غلام سیاه و کلفت و نوکر در کاروان بود دعوت کرد و با آنان سر سفره نشست و مشغول غذا شدند.
من به حضرت اعتراض کردم و گفتم: قربانت گردم، حضرت‏عالی با آن مقام و منزلت و شخصیت معنوی و جایگاه اجتماعی، با این افراد گمنام، همسان می‏نشینی؟! کاش سفره اینان را جدا می‏کردید.
حضرت، پیشنهادم را زشت شمرد و به من فرمود: پروردگارت تبارک و تعالی، یکی است، مادر همه ما [حوّاء] یکی است، پاداش الهی هم بستگی به اعمال افراد دارد».[7]
اگر حضرت برای خود امتیازی قائل شده بود بی‏عدالتی و ستمی نبود، ولی سیره و مکتب آنان می‏آموزاند که این پنج معیار دنیوی، سبب بالا و یا پایین‌بودن مردم نمی‏شود و اگر هم کسی مقرب عندالله یا روسیاه است، به اعمال افراد مربوط است، نه به امتیازهای دنیوی. به‏علاوه اگر کسی در وادی معنویت قدمی برداشته مثلاً جبهه رفته یا عالم دینی شده باید مزدش را از خدا بخواهد، نه این‏که از مردم توقع احترام داشته باشد.


اهمیت انصاف


در چند روایت بر ارزش انصاف، چنین تأکید شده است که پیامبر(ص) فرمودند: «سیّد و سرور اعمال، دادخواهی از خودت برای مردم (حق دیگران را از خودت بستانی و بدهی) و رسیدگی به برادر ایمانی به خاطر خدا و یاد خدا در هر حال است».[8] در روایتی توضیح می‏دهد: «مسلمانی، تنها سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله گفتن نیست، بلکه باید به‌گونه‏ای باشد که هرگاه امر الهی متوجه او شد به آن عمل کند و هرگاه با نهی خدا مواجه شد، کار مورد نهی را رها کند».[9]
امام صادق(ع) از قول پیامبر(ص) چنین نقل می‏کند: «هر که با دادن مالش با فقیر همدردی کند و از خود انصاف به خرج بدهد، او مؤمن حقیقی است».[10]
همان بزرگوار می‏فرماید: «هر که داد مردم را از خود بستاند (و از جانب خود به آنان حق دهد) داورشدنش برای دیگران مقبول است».[11]
آیا در گزینش نمایندگان مجلس، قضات، اعضای شوراهای حل اختلاف و... به چنین نکته‏ای توجه می‏گردد؟ بی‏تردید اگر این شرط و این صفت لحاظ می‏شد، کارها بسیار بسامان‏تر و منصفانه‌تر پیش می‏رفت.


عدالت درباره دشمن


عدالت برتر در این‏جاست که در وصیت حضرت علی(ع) به محمد حنفیه آمده: «... جان و مالت را در راه دوست بده... برای عموم مردم خوش‏رویی، بشاشت و محبت را نثار کن و درباره دشمنت، عدل و انصاف بده...». همگان در برابر دشمن، موضع خصمانه و کینه‌‏توزانه دارند، ولی علی(ع) می‏فرماید: «بذل عدل و انصاف کن».[12]
قرآن کریم می‏فرماید: «... دشمنی با گروهی دیگر وادارتان نکند که عدالت نورزید. عدالت ورزید که به تقوا نزدیک‏تر است و از خدا بترسید که او به هر کاری که می‏کنید آگاه است».[13]
امام صادق(ع) در بیان صفات مؤمن می‏فرماید: «... مؤمن، حتی به دشمنان هم ظلم نمی‏کند...».[14]
دو ملاک برای خوش‏رفتاری با مردم در سخنان امام علی(ع) وجود دارد: یکی برادری ایمانی، دیگری شریک ‏بودن در انسانیت کلی و خلقت الهی. در عهدنامه به مالک اشتر می‏نویسد: «در دل خود به مردم احساس محبت کن، آنان را دوست بدار و با ایشان مهربان باش، زیرا مردم دو دسته‏‌اند: دسته‏‌ای برادر دینی تواند و دسته دیگر در آفرینش با تو برابرند».[15]
بنابراین، باید در جامعه اسلامی کرامت مردم محفوظ بماند و میزان‏های عدل و داد در معامله و رفتار با هر کس ـ ‏از مسلمان و یا غیرمسلمان ـ مراعات شود و در فقه، در مبحث مالک‌شدن آب از راه «احراز» آمده است: «خواه احرازکننده مسلمان باشد، خواه کافر».[16]
امام علی(ع) در آن‏جا که در توصیف حکومت اسلامی و کیفیت ساخته شدن جامعه به دست مردم سخن گفته است می‏فرماید: «... هیچ صاحب عائله‏‌ای (در حکومت اسلامی) نیازمند نخواهد ماند و هیچ مسلمان یا غیرمسلمانی ستم نخواهد دید».[17]
البته منظور غیرمسلمانی است که در جامعه اسلامی به عنوان معاهد و هم‌پیمان و به‌اصطلاح هموطن زندگی می‏کند، نه کفار محارب یا نفوذی و جاسوس و امثال آن‏ها.
امام صادق(ع) در معرفی شناخت‏های واجب بر انسان یکی از آن‏ها را معرفت وجوب عدالت بر همه مردم، بیان می‏دارد.[18]

خودآزمایی

1- تفاوت‌های عدل و انصاف را شرح دهید.
2- دو ملاک برای خوش‏رفتاری با مردم در سخنان امام علی(ع) را بیان کنید.

پی نوشت ها

[1]. نحل، آیه90.
[2]. نهج‏البلاغه، حکمت 231: «العدل: الإنصاف وَ الإحسان وَ التفَضُّل».
[3]. محمدی‏ری‏شهری، میزان‏الحکمه، ح20212 و آمدی، غررالحکم، ح3441: «إنَّ مِنَ العَدلِ أن تَنصِفُ فِی الحکمِ و تَجتَنب الظُّلم».
[4]. کلینی، الکافی، ج2، ص144.
[5]. بقره، آیه280: «وَإِن کَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَیْسَرَةٍ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ».
[6]. محمدی‏ری‏شهری، میزان‏الحکمه، ح20233، از آمدی، غرر الحکم، ح2403: «و انصف الناس عن نفسك و اهلك و خاصتك و من لك فیه هوی و اعدل فی العدو و الصدیق» ر.ک: نهج‏البلاغه، نامه 53.
[7]. مجلسی، بحارالانوار، ج49، ص101، ح18 و کلینی، الکافی، ج8، ص230، ح296: «... و قال لی: «ان الرب تبارك و تعالی واحد و الام واحدة و الجزاء بالأعمال».
[8]. کلینی، الکافی، ج2، ص145: «سَیُدّ الأعمال: إنصافُ النّاس مِن نَفسِك وَ مُواساةِ الأخ فِی اللهِ وَ ذَکَر الله عَزَّوجل عَلی کُلّ حالٍ».
[9]. همان، ص144: «لَیس سُبحَان الله وَ الحَمدِلله وَ لَا إلهَ إلّا الله وَ الله أکبر فَقَط وَلکّن إذَا وَرَدَ عَلَیكَ شیءٌ مِن أمرِ الله عزوجل أخَذَت بِهِ وَ إذا وَرَدَ عَلیك شِیءٌ نَهَی الله عزوجل عَنه تَرَکتَهُ».
[10]. همان، ص147: «مَن وَاسی الفَقَیر مِن مالِهِ وَ أنصف النّاس مِن نَفسِه فَذَلك المؤمنُ حَقاً».
[11]. همان، ص146 ومجلسی، بحارالانوار، ج75، ص25، ح4: «مَن أنصفَ النّاس مِن نَفسِهِ رَضِیَ بِهِ حُکماً لِغَیرِهِ».
[12]. صدوق، الخصال، ج1، ص147، ح178 و شیخ هادی نجفی، موسوعة أحادیث أهل البیت(ع)، ج1، ص475، ح1044: «... و ابذل لصدیقك نفسك و مالك و لمعرفتك رفدك و محضرك و للعامة بشرك و تحننك و لعدوك عدلك و انصافك...».
[13]. مائده آیه 8: «...وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللهَ إِنَّ اللهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ».
[14]. کلینی، الکافی، ج2، ص47: «... لا یظلم الأعداء...».
[15]. نهج‏البلاغه، نامه 53: «وَ أشعِر قلبَكَ الرحمةَ لِلرّعیةِ وَ المُحبّةَ لَهُم وَ اللُّطفَ بِهُم... فإنهم صنفانِ: إما اخٌ لَكَ فِی الدّینِ و أما نظیرٌ لَكَ فِی الخَلقِ...».
[16]. محمدرضا حکیمی و دیگران، الحیاة، ترجمه‌ی احمد آرام، ج6، ص622، نقل از: شیخ‌عبدالله مامقانی، منهاج‌المتقین، ص451: «چاپ سنگی».
[17]. کلینی، همان، ج8، ص32: «... ما عال فیکم عائل و لا ظلم منکم مسلم أو معاهد».
[18]. مجلسی، بحارالانوار، ج3، ص83: «... مِن العدلِ علَیَ الناسِ کافّة...».

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله ابراهیم امینی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: